هیچ میدانی همیشه به موقع به داد دلم میرسی!
آنجا که خسته ام
آنجا که دل شکسته ام
آنجا که از همه عالم و آِدم گسسته ام
همیشه تو همان دستی هستی که می گیری از دلم غبار غم ها را!
خدایا... سپاس!
هیچ میدانی همیشه به موقع به داد دلم میرسی!
آنجا که خسته ام
آنجا که دل شکسته ام
آنجا که از همه عالم و آِدم گسسته ام
همیشه تو همان دستی هستی که می گیری از دلم غبار غم ها را!
خدایا... سپاس!
گاه میتوان برای یک دوست چند سطر سکوت به یادگار گذاشت،تا او در خلوت خود هرطور که خواست ان را معنا کند...

تـــــوی قابـــــــ سردآیینه ها
تصویر آدمــــــکی شکسته بود
آدمک خسته و غمگین وسیاه
روبه روی آینه ها نشـسته بود
کی با حرف هایش ریشه ی این
آدمک را از زمین گسسته بود؟
آدمــــــــــــک!آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاسـت بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد
شوخی کاغــــــذی ماست بخنــد
آدمک خر نشــــــوی گریه کنی
کل دنیا ســــــــــراب است بخند
آن خــدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنـــــهاست بخند
کاش میشد بچگی را زنده کرد
کودکی شد کودکانه گریه کرد
شعر قهر قهر تا قیامت را سرود
آن قیامت که دمی بیشتر نبود
فاصله باکودکی هامان چه کرد؟
کاش میشد کودکانه خنده کرد